افسانه‌ی ما
۱۳۹۷ شهریور ۷, چهارشنبه
قطره‌ای از باده‌های آسمان
اپرای مولوی
دیدار / بخش ششم


 شمس بر او ظاهر شد 


مولوی :
" کیستی تو ؟ "

شمس :
" کیستی تو ؟ "

مولوی :
" قطره ای از باده های آسمان "


«متن گفت‌وگوی شمس و مولانا»
شمس:

هر زمان (نفس) نو می‌شود دنیا و ما
بی‌خبر از نو شدن اندر بقا



پس تو را هر لحظه مرگ و رجعتی‌ست
مصطفی فرمود دنیا ساعتی‌ست


شمس:

آزمودم مرگ من در زندگی‌ست
چون رهی (رهم) زین زندگی پایندگی‌ست


مولانا: کیستی تو؟

شمس: کیستی تو؟



مولانا: قطره‌ای از باده‌های آسمان


شمس:

این جهان زندان و ما زندانیان
حفره کن زندان و خود را وارهان


مولانا: کیستی تو؟

شمس:
آدمی مخفی‌ست در زیر زبان
این زبان پرده است بر درگاه جان


مولانا: کیستی تو؟

شمس:
تیر پرّان بین و ناپیدا کمان
جان‌ها پیدا و پنهان جانِ جان


مولانا: کیستی تو؟

شمس:
ره نمایم همرهت باشم رفیق
من قلاووزم در این راه دقیق


مولانا: کیستی تو؟ همدلی کن ای رفیق!


شمس:
در عشق سلیمانی من همدم مرغانم
هم عشق پری دارم، هم مرد پری‌خوانم



هر کس که پری‌خوتر در شیشه کنم زودتر
برخوانمُ افسونش حراقه بجنبانم



... / هم ناطق و خاموشم، هم لوح خموشانم
هم خونم و هم شیرم، هم طفلم و هم پیرم / ...



مولانا: کیستم من؟ کیستم من؟ چیستم من؟


شمس:
تا نگردی پاک‌دل چون جبرئیل
گرچه گنجی در نگنجی در جهان


شمس:

رخت بربند و برس در کاروان


شمس:

آدمی چون کشتی است و بادبان
تا کی آرَد باد را آن بادران؟


مولانا: هیچ نندیشم به‌جز دلخواه تو


مولانا:

شکر ایزد را که دیدم روی تو
یافتم ناگه رهی من سوی تو



چشم گریانم ز گریه کُند بود
یافت نور از نرگس جادوی تو



بس بگفتم کو وصال و کو نجاح
برد این کوکو مرا در کوی تو



جست‌وجویی در دلم انداختی
تا ز جست‌وجو روم در جوی تو



خاک را هایی و هویی کی بُدی؟
گر نبودی جذب های و هوی تو


شمس:

مخزن إنّا فتحنا برگشا
سرّ جان مصطفی را بازگو



مستجاب آمد دعای عاشقان
ای دعاگو آن دعا را بازگو


مولانا:

چون دهانم خورد از حلوای او
چشم‌روشن گشتم و بینای او



پا نهم گستاخ چون خانه روم
پا نلرزانم نه کورانه روم



«مثنوی معنوی، دفتر یکم، دفتر دوم، دفتر سوم / دیوان شمس»