افسانه‌ی ما
۱۳۸۲ اسفند ۱۸, دوشنبه
اذيتم نکن. برای من هميشه يه در توی سرم بازه که پشتش يه دشت بزرگه تا وقتی اونجا فرياد ميکشم وحشت نگاه تو نميتونه منو بکشه.