مياد پشت کامپيوتر ميشينه.ميکروفون رو عموهه داده دستش. وبکم رو گذاشته جلوي صورت نازنينش.خودش اما رفته کنار مثل هميشه
ميگه:عمه ببخشيد که من همش برات شکلک ميفرستم.اخه من سواد ندارم
عمه بهش ميگه:بيا با هم شعر بخونيم ٫برف مياد ريزه ريزه٫باشه؟
ميگه:عمه اگه تونستي بهار بيا.دلت برام تنگ نشده؟
عمه به صورت کوچولوت خيره ميشه