افسانه‌ی ما
۱۳۸۳ اردیبهشت ۱۷, پنجشنبه
پررو نيست٫احمق نيست٫بي سواد نيست٫فقط وقيحه.صدات که در بياد به طرفه العيني تبديل به يه موجود بي ازار و ساده ميشه.احمق هم به حد کافي هست که باورش کنه.حالم به هم ميخوره از شعار٫از ادعاهاي اسمان هفتم پاره کن خوش رنگ و لعابي که اگه دنبالشو بگيري ته لجن ترين فاضلابها ميرسي.حالا بيا بحث کن که اصولا کي ميتونه ثابت کنه که بوي گندي که تو گند حسش ميکني در واقع يه رايحه ئ خوش نيست٫خجالت نکش٫ايراد از تو نيست٫اگه بنا به درک باشه کثافت رو هم ميشه درک کرد٫فقط مشکلش اينجا به وجود مياد که ميل داره تو به اسم گل نرگس درکش کني.نه اخه نميشه که٫از يه طرف بايد وجهه رو حفظ کرد.لامصبو نميشه نديده گرفت که٫شده مانيفستي بنويسم که محور وجوديش من و علايق من باشه٫از اونورم مطلب چيز ديگه اس.واضحه؟
باقي هم داره٫اما من راويش نيستم