افسانه‌ی ما
۱۳۸۳ اردیبهشت ۳۱, پنجشنبه
تلاشهاي مذبوحانه ي ناشي از هوسهاي سرباز کرده ئ يک پيرمرد وقتي که يک دختر جوان رو ميبينه ادم رو ياد وقتي ميندازه که گوشت از داخل بشقابت ليز ميخوره و نااميدانه سعي ميکني چنگال رو محکم درش فرو کني و نگهش داري.احتمالا بشقاب واژگون ميشه.احتمالا باقي مانده ئ غذا ميريزه و غير قابل استفاده ميشه ..اه باز پشه ها اومدند