افسانه‌ی ما
۱۳۸۳ تیر ۱۷, چهارشنبه
فکرش رو بکن اینبار چطور اون لش رو کشوندم؛خواهرم با اغوش باز نایستاده بود.از دور هیچ چیز پیدا نبود؛با خودم گفتم:اینجا همیشه اینقدر خالی بوده یا من کور بودم؟