افسانه‌ی ما
۱۳۸۴ مرداد ۱, شنبه
اصرار نکن!چشمهام رو باز نمي کنم.بيشتر از طاقت من زيباست.ميترسم که تاب نيارم.اگر چشمهام رو باز کردم و باز هم سراب بود به کجا تکيه کنم که پرت نشم به گذشته ها؟چشمهام رو باز نمي کنم.بذار براي وقتي که قلبم اينطور ديوانه وار نزنه.مگه ميشه؟مگه ميشه؟