افسانه‌ی ما
۱۳۸۴ شهریور ۲۴, پنجشنبه
لم داده بودم کنار پنجره زیر نور افتاب؛ همونقدر که از اون پرده ی حصیری به صورت من می رسید. شوکا را چند ساعتی دوست دارم که جز صدای ورق زدن روزنامه و موزیک صدایی از دالانهای دور و درازی که توی ذهنت طی کردی بیرونت نمی آورد. یارعلی شروع کرد به حرف زدن با موضوع اینکه حکومت در دو حوزه شکست خورده: زن و هنر. گوش هایم تا ته باز بود و فکرم صد جای دیگر. صحبتش رسید به شیر محمد اسپندار؛ همان که دونلی میزند.گفت دونلی و نگاهی به من کرد.سرم را تکان دادم: دونلی را میشناسم.ادامه داد: شبی با شیر محمد برای شام مهمان بودیم.شروع کرد به نواختن.ساز نر برای آکورد گرفتن و ساز ماده برای ملودی ها.ساز ماده اوج گرفت و صدای دونلی فضا را که پر کرد شیر محمد دست از زدن برداشت و گفت: جهان ماده است.
بعد سرش را فرو کرد در روزنامه اش و زیر لبش تکرار کرد: جهان ماده است.