افسانه‌ی ما
۱۳۸۴ مهر ۱۴, پنجشنبه
تشريف برده بوديم پارک قدم بزنيم چشممان افتاد به نمايشگاه مبارزه با مفاسد اجتماعي.حيف که شب اخر بود والا حتما دعوت ميکردم تشريف ببريد و درکتان را از مفاسد اجتماعي اپديت کنيد. شيشه هاي مشروب؛ سي دي هاي موزيک سوراخ شده؛ يک سري خرمهره و تي شرت به عنوان تمثال شيطان پرستان و متالهاي بينوا لابد ( نفهميدم کجايش ايراد دارد؛ لااقل به پرستيدن اقرار دارند مادر مرده ها! تازه شيطان عزيز اصولا در کشور ما محبوبيت ويژه اي دارد) ؛ قرص هاي اکس و يک ديش ماهواره ان کنار از اولين مناظر چشم نواز نمايشگاه مربوطه مي باشند. بعد مشعوف ميشويد به ديدن يک سري پوستر و عکس و توضيحات مربوطه که براي شما توضيح ميدهند چه چيزهايي بنيانهاي جامعه را متزلزل ميکند.چيزي که من دستگيرم شد اين بود که مهمترين عامل فساد اجتماعي "زن" ميباشد. در چند جمله ي شديدا عميق توضيح داده شده بود که ماهواره؛ مجالس لهو و لعب(پارتي) مصرف مشروبات الکلي مدهوش کننده و پايه هاي اعتقادي متزلزل زنان که پايه هاي اعتقادي خانواده را متزلزل ميکند و مردان هيچ نقشي در ان ندارند باعث مفاسد اجتماعي ميشوند (يا خودشان مفاسد هستند؛درست نفهميدم). البته اگر جامعه را نر در نظر بگيريم خيلي عجيب نيست که چرا هي بيجهت دچار تکان ميشود. يک جمله ي خيلي عميق بالاي پوستر مربوط به روسپيگري:
جنسيت:
روسپيگري مختص زنان است.
کنارش عکس يک دختر جوان که چشمهايش را سياه کردند و وقيحانه سيگار هم ميکشد.آدم گاهي دلش ميخواهد سرش را بکوبد به ديوار؛ اين موجود فاسد کننده ي جامعه خودش باخودش روسپيگري ميکند؟ توي خيابان که راه ميروي اکثريت(اين اکثريت را بگويم که نکشندمان براي ان چند عدد استثنا! ) جماعت مذکر طوري با ادم برخورد ميکنند که انگار قرار است ايران بشود يک فاحشه خانه ي رايگان.لامصب ها يک چيزهايي ميگويند که تا يک جاي ادم ميسوزد.
اما نکته جالب اينکه عکسهاي اين دختران خياباني را که به ان در و ديوار ميبيني تعجب ميکني که اين " دختر خیابانی" که ميگويند چقدر شبيه خود ماهاست! يعني ممکن است يک روز عکس من يا شما يا دختر خاله ي همسايه ي دوستم يا هر کسي که شرايط لازم يعني ارايش و مانتوي بالاي زانو را داشته باشد را بگيرند و مورد لطف قرار بگيريم و برويم داخل اين پوستر ها.حالا از مانکن هاي مسخره ي زنان پليس که مانده ام ان چادر را به کجاشان ميخواهند بندکنند وقت گرفتن مجرم بگذريم ؛اين نيروي انتظامي بدجور ترکانده بود و در راستاي جذب ملت کنسرت زنده با اجراي اهنگهاي انقلابي نظير "قد و بالای تو رعنا رو بنازم" برپا کرده بودند به همراه پذيرايي که واقعا تلاش مذبوحانه شان قابل تقدير بود.به جاي ژامبون و نسکافه اگر کمي از عقلشان مايه گذاشته بودند حتما به يک نقاطي رسيدند؛ اما خوب ديگر به هر حال!