افسانه‌ی ما
۱۳۸۴ دی ۱۴, چهارشنبه
خروس خوان که با یک بغل مدرک و انواع و اقسام ِاسناد هویت و چند برگ کپی از تمام برگهای مهر خورده ای که از عصر ماموت ها تا حالا در خانه مان موجود بوده رفتیم سفارت و تا فیها خالدون هویت مقاصدمان را برای حضرات تشریح کردیم یاد این نوشته افتادم.از وقتی که چشم باز کردیم چند قطعه عکس شش در چهار و سه در چهار و کپی تمام مدارک هویتمان با یک نفر همراه برای کپی های اضطراری که اکثرا بنا به میل هر بخش چند تایی قسمت میشود برای انجام یک پروسه ی اداری ساده باید همراهمان میبود.اینجا که تا بوده همین بوده اما سفارت یک کشور اروپایی اگر اول لب و لوچه ی کارکنان و قد و قواره ی ادعاهایش را با سیستم اداری اش هماهنگ کند فکر کنم آبرومندانه تر باشد.هر چه را پس بزنند این احساس الاهیت از پشت شیشه و میز را خوب از فرهنگ غنی ما تحویل گرفتند و تحویل میدهند.به این میگویند مشاهده ی عینی نتایج گفتگوی تمدنها.