افسانه‌ی ما
۱۳۸۸ دی ۱۳, یکشنبه
و جهان از هر سلامی خالی ست
چه بی تابانه می خواهم ات ای دوری ات آزمون تلخ زنده به گوری
چه بی تابانه تو را طلب می کنم
..
دست در کوچه و بستر
حضور مانوس دست تو را می جوید

بی تابانه
یعنی بی تابانه
یعنی بسوزی، زنده شوی و باز بسوزی
بسوزی
بسوزی