افسانه‌ی ما
۱۳۸۸ بهمن ۲۰, سه‌شنبه
صبور:
انسانی که بعد از چند بار ویندوز عوض کردن کیبردش از کار بیفتد و کله ی سحر از یک خراب شده ای کیبرد گیر بیاورد و بعد از آن موس کار نکند و سرعت دستگاه مذکور کماکان به دلایل ناشناخته ای رو به زوال باشد، به روی مبارک نیاورده در ادامه چشم به صفحه بدوزد تا شاید بعد از مدتها صدای بوق اشغال تبدیل به صدای کانکت شدن بشود،که سرانجام میشود،تا بالا آمدن یک صفحه 23 رج از بافتنی اش را تمام میکند و تمام این جان کندن ها برای اینکه صفحه ی خبرها باز شود و بیشتر از کشتن و دستگیری و ناپدید شدن و شکنجه و درد با خبر شود و همه ی اینها کمک کنند که بدترین دلشوره ها و حدسها و کابوسهایش هر روز از هر روز پررنگ تر ونزدیک تر شوند و پاک کن را به جای قند در دهانش بگذارد و چای را یکسره سر بکشد.
5 Comments:
Anonymous رضا said...
باز جای شکرش باقیه که ظاهراً،مثکه،احتمالاً،ممکنه برگشت قلم جدی باشه...

Blogger sofeiaa said...
به نظرم تو همون فاز "ظاهرا" ،"احتمالا" بمونی بهتره،من مدادهامو میتراشم،اما خوب،پیش میاد،نوکشون میشکنه گاهی!

Anonymous رضا said...
زبونتو گاز بگیر محکم...

Anonymous رضا said...
حاجی یه چن روز تخت گاز گرفتی باز بنزین تموم کردی؟

Blogger sofeiaa said...
در معرض اشعه نیستم استاد،بر میگردم