افسانه‌ی ما
۱۳۸۸ بهمن ۱۹, دوشنبه
خدایا!
تو،به هر حال، یک روز بودنت را، وجود داشتنت را، سراپا گوش شدن و جواب پس دادنت را، سوختن و دوباره زنده شدن و دوباره سوختن های مکررت را، بنده پدیده ی ناشناخته ی مزخرفی به نام تقدیر شدنت را، زندگی کردن و چنگ انداختن به هر موجود خیالی معلق در فضایی برای تولید انگیزه در جهت رنگ آمیزی کابوس های زندگی ات را، نداشتن جواب برای پرسش های بی پایان و انفجار مغزت را، آشنایی با دوستانی چون تنهایی،درد،کابوس،دلتنگی،بیچارگی،ناتوانی و سایر دوستان عزیز را، تحمل مکرر پتکی با مضمون اجبار به دیدن نیمه ی پر لیوان در عین بودن موارد ذکر شده را، مژده ی دوستان آسمانی به سوختن بیشتر در یک دنیای دیگر را، راه رفتن مدام در یک چرخه ی باطل را به من بدهکاری
پس لطفا زودتر!
2 Comments:
Anonymous رضا said...
باز روتو زیاد کردی مطالب خفن نوشتی؟ نمیگی بعد مدتها،ممکنه جنبه اش موجود نباشه؟
یه سور به خفن زده...

Blogger sofeiaa said...
بی خیال رفیق!