چنین گفت زرتشت
راضی تر بودم اگر بعضی از این جماعت همچنان حرف هایشان را برای مخاطب ِ زن گلچین می کردند و آنقدر همه بی خبر با هم صمیمی نشده بودند که هر چیزی را برای هر کس جذاب بدانند تا من مجبور نباشم عین ِ صد و سی و پنج کیلومتر راه را دقیقا از سیستم تراکتور نیوهلند ِ دویست و پانزده اسب ِ چهار خیش ِ هپکو و تفاوت های اساسی اش با فرگوسون ایران مطلع شوم و سر را فروتر ببرم در کتاب، بلکه از جمله ای که چشم در آن گیر کرده به بعدی برسم:
..از میان این مردم می گذرم و چشمان ام را باز می گذارم. اینان بر من نمی بخشایند این را که من به فضیلت هاشان رشک نمی برم..
- الان که این کارت ِ هپکو رو روی میز هر شرکتی بذارم وام های میلیونی برام رو می کنن،اینه که اینقدر این اسم مهمه. تراکتور که هیچ،شما برو کمباین، لودر،هر چی دلت خواست رو نگاه کن،رو بیشترشون اسم هپکو خورده.همچین چیزیه خانوم. من این افتخارو داشتم که پونزده روز انگلیس، هشت روز عراق، ده روزم این خیابون سمیه، ساختمون هپکو بودم تا بالاخره این کارت رو گرفتم. جسارت نباشه البته..این کارم واسه ی پر کردن وقتمه، واِلا که من وقت سر خاروندن ندارم..
..اینجا مردانگی کم است.از این رو زنان شان خود را مرد وار می آرایند. زیرا تنها آن کس زنانگی را در زن آزاد می کند که چندان که باید از مردی بهره ور باشد..
- حالا سیستم اش مثل سیستم ایمنی سمند میمونه،ترمزش از چند کیلومتری قفل می کنه، ماشین بهتر از این که نداریم توی جاده،داریم؟ نداریم. هر ماشینی رو برداری ببری طرف منجیل باد می بردش جز این. اصلا این زانتیا بیخودی اسم در کرده، من عرض می کنم، شما اگه لاستیک تون تو راه پنچر شه زانتیا با سه تا چرخ تا شصت کیلومتر راه میره،همین. حالا من همین کارت هپکو رو هر جا در بیارم شصت تا زانتیا دم در برام پارک می شه، حساب کنین هپکو چه اعتباری داره..البته همینطور آسون که به هر کس این مدرک رو نمی دن..
..لبخند خودپسندانه شان با من چنین می گوید:«ما کرسی ِ خود را در میانه می نهیم، چندان دور از جنگ آوران ِ جان سپار که از خوکان ِخرسند.»..
- آبجی، دود سیگار اذیتتون نمی کنه؟
- خیر!
..اما این میانمایگی ست،هر چند حد میانه اش بنامند.
ینی خدایی برگشتی به اوج، مثکه عصبانیت اثر معکوسی روت داره،یکی دو نفر دیگه بفرستم!!
یه ایمیل باید بدم