افسانه‌ی ما
۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۴, سه‌شنبه
زوزه
اعضای محترم ِ شورای مرکزی ِ زوزه:
خانم ها و آقایان: آراز، الفی ، اميد ميلانی، برتراند، بلو، بوزک، پاگنده، تزاد، سپهر، فالش نت، کارلی، کدوقلقلی، متين، نوجوان (هرالد بلوتوث)، ويران و غیره
اگرهنوز زوزه کشیدن را فراموش نکرده اید
از هر گوشه ای که کنج عزلت اختیار کرده اید بیرون آمده
و رخ بنمایید لطفا!
دق آمدیم از غربت ِ این جنگل ِ بی صاحب.

 
14 Comments:
Anonymous KG said...
سوفیای نازنین سلام

غبار تیره‌ی پنجره‌ها
همه آیه‌های فراموشی‌ست
گردی‌که زمانه بر همه دوستی‌ها
و بر همه یادها
با دست باد
در گذر زمان
ذره ذره پاشیده‌ست
تنها
زنگاری مانده‌ست بر آینه
و دردی در تهی‌گاه سینه

یا به‌عبارت دیگر:
رفیقان یک به‌یک رفتند
مرا در خود رها کردند.

جان‌ات به زلال ِ چشمه‌ساران خنکِ بهاران باد

Blogger sofeiaa said...
دوباره سعی می کنیم کدو قلقلی ِ عزیز! اگر هنوز می شود رد ِ هم را پیدا کنیم، گیریم که هر کداممان خسته گوشه ای خزیده باشیم، یعنی ارزش این تلاش دوباره را دارد. رفاقت که تمام نمی شود، پاک کردن ِ گرد و خاک زمان را و تلنگری شاید می خواهد گاهی

Anonymous Falsch said...
من که پایه ام مثل بنز
فالش(عج)

Blogger sofeiaa said...
تو چون کارت درسته فالشی جان! هر چی نباشه زمانی شریک تجاری هم در زمینه ی بیزینس گوجه سبز بودیم
سپهر هم که از پشت صحنه قبلا اعلام آمادگی کرده
همت کنید سیخی به باقی ِ شورا بزنیم رفقا!

Anonymous بوزک said...
دیگر صفا ندارن وبلاگستان سوفی جان آخه .چرا دق کنی؟

Anonymous سوفیا said...
آرش جان ندیده بودم کامنتت رو.. چرا نکنم؟ حتمن باید فراخوان داد تا بشه باز دیدتون آخه؟!

Blogger Tazad said...
پیر شدیم رفت.

Blogger sofeiaa said...
آره رفیق
دیگه باید بریم تو پارک های بلاگر بشینیم برای هم خاطره بگیم
منو بگو به پایه بودن کی واسه جمع شدن امید بستم

Blogger Tazad said...
اما چقدر خوب همه یادت مونده بود ها. عجب حافظه ای داری :ي

Blogger sofeiaa said...
ها
این حافظه در روند سرویس شدن آدم هم نقش به سزایی رو ایفا می کنه اتفاقن!
یادش به خیر سر انتخاب اسم چه فشار ارزنده ای به مغزمون آوردیم
اگه اشتباه نکنم این زوزه که با اکثریت آرا انتخاب شد پیشنهاد خودت بود
کاش اسم های پیشنهادی رو سیو کرده بوده، خیلی خلاقیت به خرج داده بودن بچه ها

Blogger Tazad said...
زوزه ایده ی پاگنده بود تا اونجا که یادمه. ضایه که اسم اول بود رو من انتخاب کرده بودم.

Blogger sofeiaa said...
ایده ی پاگنده بود، بعد انتخاب اسم رو تو یه فروم به شور گذاشتیم، هر کی یه چیزی پیشنهاد داد و رای گیری شد
به نظرم میاد زوزه رو هم خودت پیشنهاد دادی
اوضاعی بود خلاصه واسه خودش

Blogger Tazad said...
منم خیلی دلم می خواد دوباره به اون دوران برگردم. احساس می کنم چرخ زمان با بی رحمی از روم رد شد و لهم کرد و آدمهای جدیدی آمدند که هیچ کدوم رو نمی شناسم. از زوزه یا کسی دیگه نیست یا اگر هم هست دیگر آن حس و حالش را ندارد. دیگه با وجود سایت هایی مثل بالاترین و دنباله امکان گرفتن امثال زوزه خیلی پایینه. از بالاترین و امثالش هم واقعا حالم به هم می خوره. دارم تلاش می کنم در گودر یک کارایی بکنم اگر خبر داشته باشی.

Blogger sofeiaa said...
حست رو به نظرم همه مون داریم، اگه یه نگاه حتا به کامنتهای بچه ها بکنی. قضیه زوزه با مزخرفاتی مثل بالاترین فرق داره، مخاطبش هم به طبع. ضمن این که حتا اون زمانش هم به نظر من منظور از بودن جایی مثل زوزه بودن خودمون دور هم و برگردوندن همون حس های خوبمون بود که، بقیه رو نمی دونم، اما برای من که واقعن هم همین حالتو داشت. بچه هایی هم که من دستم بهشون می رسید پایه هستن. یه چند تایی رو هم که پیدا نکردم هنوز
وبلاگتو که مرتب می خونم، می دونمم داری کارایی می کنی اما نمی دونم دقیقن چی
اما به نظرم می ارزه یه تلاشی کنیم، واسه در اومدن خودمون از این جو مسخره، به هر حال با همه ی زمان و فاصله ای که افتاده هنوزم فکر می کنم زبون همو بهتر می فهمیم تا این آدم های جدید