ای یار، ای یگانه ترین یار
کفشهای جفت شده نزدیک در و نگاههای پرسشگر به ساعت و چایهای نیم خورده با عجله و لباسهای مرتب و نگرانی از جا نگذاشتن هیچ چیز و نگاه بیتفاوت سوم شخصی که در درگاه ایستاده و یک دست اش بر دستگیرهی در است و دست دیگرش به سمت تو، نشانه های مهمان است.
جوراب هایت را در بیاور، چرا همیشه چشمهای مرا به آستانهی در نگه میداری؟
وای
های
های
هِِِهههی