نگاه کن، زمهریری آنجا برپاست،
درست زیر چشمانم،
کهنه قندیلهایی از رویا،
تمامی وعدههایی که پر کشیده اند،
به سوی آسمانهای دگر، لنگرگاههای دگر
و رویاهای مناند که به سرانگشتانت چسبیدهاند.
بسیار دوستت میدارم،
و
این دوست داشتن پریشانخاطرت میکند،
و
رویاهایام زیر انگشتانت تکهتکه میشوند.
من بسیار دوستت میدارم، فرشتهی من.
از تمامی طعمها
یکی،تنها یکی مرا هوسناک میکند،
آن هنگام که
لبانت به دلجویی دهانم بر میخیزند.
از تمامی این
بادها، تنها یکی مرا با خود میبرد،
وقتی که سایهات،
از دریچهام عبور میکند.
افسوسهای مرا
برگیر و اشکهایت را به من بده
چونان کسی که
جنگافزارش را به زمین میافکند،
و میمیرد.
و همچنان نفس
بکش، آن هنگام که با وقار فرو میافتی
هنگامی که زمان
زیر نفسهایت، منبسط میشود.
تنها خاکسترهایمان باقی خواهد ماند،
و ریههای من مویه میکنند،
ولی قلبام رها خواهد شد.
صدایت از خیالم محو میگردد،
و من،
آزادیام را بازپس خواهم گرفت.
بسیار
دوستت میدارم،
و
این دوست داشتن پریشانخاطرت میکند،
و
رویاهایام زیر انگشتانت تکهتکه میشوند.
من
بسیار دوستت میدارم،
فرشتهی من!
Translated & declaimed By Arjang Aghajari
"Le Tunnel D'or" par Aaron, traduit et déclamé au Persian
AaRON - Le Tunnel D'or - Symphonique