"...There are certain queer times and occasions in this strange mixed
affair we call life when a man takes this whole universe for a vast
practical joke, though the wit thereof he but dimly discerns, and
more than suspects that the joke is at nobody's expense but his own.
However, nothing dispirits, and nothing seems worth while disputing.
He bolts down all events, all creeds, and beliefs, and persuasions,
all hard things visible and invisible, never mind how knobby; as an
ostrich of potent digestion gobbles down bullets and gun flints. And
as for small difficulties and worryings, prospects of sudden
disaster, peril of life and limb; all these, and death itself, seem
to him only sly, good-natured hits, and jolly punches in the side
bestowed by the unseen and unaccountable old joker. That odd sort of
wayward mood I am speaking of, comes over a man only in some time of
extreme tribulation; it comes in the very midst of his earnestness,
so that what just before might have seemed to him a thing most
momentous, now seems but a part of the general joke."
"...در
این امر به همآمیختهی عجیب که زندگی نام دارد وقتی کسی تمامی عالم را یک
شوخی عملی بزرگ تلقی کند، زمانها و تصادفات عجیبی موجود است، هرچند طیبت
آن را درست تمیز نخواهد داد و ظن قریب به یقین خواهد برد که آن شوخی نسبت
به هیچ کس نبوده است مگر خود او. با این وصف هیچچیز یاسآور نیست و
هیچچیز به ظاهر ارزش گفتگو ندارد، همهی وقایع و همهی باورها و اعتقادات و
اشتغالات ذهنی و همهی چیزهای سخت را از پیدا و ناپیدا هرقدر هم که گیر و
بند داشته باشند ضبط میکند همچنان که شترمرغ با هاضمهی قوی فشنگ و سنگ
چخماق را فرو میبلعد، و اما در مورد اشکالات و گرفتاریهای کوچک و امکانات
سانحههای ناگهانی و خطر مرگ و قطع عضو، همهی این ها و حتی خود مرگ در نظر
او فقط ضربه های دوستانه و نهانی و مشتهای خوش مشربانهای هشتند که آن
شوخطبع نادیده و بیحساب به پهلوی او میزند. آنگونه حال خودخواهانه که
از آن گفتگو میکنم فقط در هنگام محنت و سختی شدید بر انسان چیره میشود
بدانگونه که چیزی که لحظهای پیش در نظرش بسیار مهم میآمده است اکنون
جزیی از شوخی کلی میآید."
Moby Dick/ Herman Melville/ Chapter 49/ The Hyena
موبی دیک/ هرمان ملویل/ ترجمهی پرویز داریوش/ فصل چهل و نه/ کفتار