ای محمود ِ احمدی نژاد:
سر آن میکروفن را کج کن سمت ِ خودمان. دست بالا می گیرم، داوطلب ِ شنیدن باقی لیچارهایت. ول کن این مردم دنیا و حکومت هایشان را که هر چه فرهنگ صادر کردی بس است به خدا.
چه برای امثال تو ذبح کنیم که باقی مانده باشد؟ پیچ ِ آن جعبه ی بی خاصیت را که بپیچانی و مثل تویی روی صفحه ظاهر شود در این حالات عجیب و غریب، دیگر نه داد و قال می کنیم و نه تفسیر و نه تمسخر و نه تعجب. نهایتا کسی بلند شود و بگوید: سیکتیر بابا، و آن لامصب را خاموش کند. بی عار شدیم از بس بی حیایی تمامی ندارد. تمام غیرت مان را هم که روی هم بگذاریم چند تا خرابی را درز بگیریم که داشته هایمان از دست نرود؟ اگر شلیک مستقیم گلوله در خیابان عار ِمان را برنگرداند چه چیز دیگری قرار است برش گرداند؟
تو فریاد هایت را سر من بزن، آن پاتیل ِ گه، خاطر جمع باش که بدون تو هم هم می خورد.